خدشه دار شدن عرصه فرهنگ منجر به خرابی سایر بخش ها خواهد شد
نماینده ولی فقیه در گیلان گفت: خدشه دار شدن عرصه فرهنگ منجر به خرابی سایر بخشها خواهد شد.
عباس عبدی
حدس می زنم كه اين یادداشت باب ميل نزديكان آقای رییسی نباشد و پیشنهادم را نپذیرند، ولی ايرادی ندارد؛ آن را می نويسم، بلكه در گوشه ذهن خود داشته باشند، شايد روزی به كارشان بيايد. در چهل روز گذشته و پس از اخذ رای اعتماد تاكنون 6 سفر استانی از سوی آقای رییسی انجام شده است. انتخاب استانها هدفمند است، خوزستان، سيستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، ايلام، كهگيلويه و بويراحمد و بوشهر.
آقای رییسی همان روزی كه رای اعتماد به كابينه نهایی شد، بلافاصله و پس از حضور در بهشت زهرا با كاركنان آنجا ديدار و سپس عازم اهواز شد. عدهای آغاز به اعتراض كردند كه اينها نمايش است. بنده در توييتی از هر دو ديدار و سفر برای آغاز سياستورزی اعتمادزا دفاع كردم. البته اضافه كردم كه بايد با دستاوردهاي عينی و ملموس تكميل شود والا نتيجهای نخواهد داشت. اكنون كه سفرها هفتگی شده است، گمان می كنم در مسير نادرستی قرار گرفته است. اگر اين سفرها می توانست مشكلی را حل كند، بايد در دوره احمدی نژاد كمترين مشكل را می داشتيم. اگر اين سفرها موجب محبوبيت و اعتبار می شد، هيچگاه سال 1392 كسی رای نمی آورد كه در نقطه مقابل او تعريف شده بود.
سفرهای استانی شرط لازم و نه كافی برای اداره جامعه است و به طور مشخص سفرهای استانی و پرداختن به مسائل مردم و حل آنها خلاف منطق اداری است. اين بی معنی و غيرممكن است كه رييس جمهور برای حل مسائل مردم به مناطق برود. نمايندگان او و نظام اداری بسيار بزرگ او دهها و صدها برابر شخص او موظف و قادر به حل امور هستند و اگر در اين كار تعلل می كنند يا ناشی از ناكارآمدی آنهاست يا فقدان امكانات يا موانع قانونی وجود دارد.
هدف از سفرهای استانی حل مسائل مردم و شنيدن اعتراضات و مشكلات آنان نيست كه اين كار از طريق نظام نمايندگی و رسانهای بايد منتقل شود. به علاوه حل هر كدام از آنها فرآيندهای اداری و كارشناسی دارد كه با حضور يك نفر حتی رييس جمهور نيز حل نخواهد شد. آنچه گروه جديد توجه ندارند، تفاوت زياد ميان شرايط كنوني با شرايط سال 1384 است. در سال 1384 اصولگرايان بدون كارنامه اجرايي بودند و در 3 تير مجموعه بزرگی از جمله هاشمی را در انتخابات شكست داده و يك جامعه و اقتصاد به نسبت رو به راه و قانونمند را تحويل گرفته بودند. جامعهای كه محصول دولت اصلاحات بود و از همه مهمتر درآمدهای كلان نفتی داشتند كه در حساب ذخيره ارزی برای شان به ارث گذاشته بودند و در سفرهای استانی بريز و بپاش می كردند و به هر كس پولی می دادند و هزاران نفر را دنبال خودروهای خود به خيابان می كشيدند. الان هيچ كدام از آن شرايط نيست. مشكلات آنقدر زياد است كه حتی فهم عادی آنها نيز از توان مديران خارج است، چه رسد به حل آنها. پولی در بساط دولت نيست. دولت بايد به سفر برود بلكه ماليات و منابع درآمدی ديگری را تامين كند و به قول معروف هشت بودجه دولت گرو نه آن است و بالاخره دولت از يك انتخاباتی بيرون آمده كه همه سعی در مسكوت گذاشتن آن دارند. به همين علت است كه ديگر نمی توان مردم را برای استقبال به صف كرد، بلكه مردم معترض هستند و هر دو فيلم منتشر شده له و عليه اين سفرها به نحوی اين واقعيت را نشان می دهد. رفتاری كه در سفر بوشهر هم تكرار شد.
ديگر گذشت آن زمانی كه مردم علاقهای به ديدن سياستمداران داشته باشند يا برای آنان شعار دهند، بدون اينكه دستاورد ملموسی برای آنان داشته باشد. نكته بسيار مهم ديگر كه بايد مورد توجه دولت قرار گيرد، اين است كه مشكلات مردم گرچه عينی و ملموس و از نظر خودشان جزيی است، مثلا يك جا آب ندارند، يك جا فاضلاب ندارند، جای ديگر فقر است و… ولی راهحلها در سياستگذاری های كلان است. بنابراين غرق شدن در مشكلات موردی هر استان و هر شهرستان و روستا، جز اينكه از حل آنها عاجز و كلا خسته و فرسوده و نااميد می شويد، نتيجه ملموس ديگری نخواهد داشت. مهمتر اينكه از پرداختن به مسائل كلان اقتصاد كشور غافل خواهيد شد. خيلي روشن و بدون ابهام بايد گفت كه وقت و توان و ذهن هر يك از ما محدود است. بايد آنها را در موضوعاتي صرف كنيم كه بهرهوری بيشتری دارد. به طور قطع ترجيح دارد كه آقاي رییسي با راهحلهای مسائل كلان كشور آشنا شوند تا موضوعات خرد و موردی كه تعداد آنها هزاران است. ورود به هر كدام از آنها ذهن و جسم را خسته و فرسوده می كند. بايد نظام اداری خود را برای انجام مشكلات موردی قدرتمند كرد نه اينكه شخص رييسجمهور دست به كار شود.
آخرين نكتهای كه در اين يادداشت می خواهم اشاره كنم، دو فيلم از سفر پنجم ايشان منتشر شد كه يكی تك و ديگری پاتك آن بود، جالب اينكه هر دو حاوی نكته مشتركی بودند. اينكه مردم به صورت جمعی و با سر و صدا و جلوی خودروی رييس جمهور نشستن مطالبه خود را با داد و قال طرح می كنند، در حالی كه قرار است مردم از طريق نمايندگان شهر و روستا در شوراها و مجلس و رسانهها حرف بزنند. چرا بايد با توده مردم بدون نمايندگی وارد گفت و گو شد؟ اساسا چنين گفت و گویی ممكن نيست. اگر مردم نماينده واقعی داشتند، احتياج به سفر اين مجموعه افراد دولتی به اقصی نقاط كشور نبود، كافی بود دو نماينده بيايند و مطالبات مردم را مطرح كنند. حاشيه هایی كه در اين سفرها ديده می شود، تمامی هم نخواهد داشت و در صورت ادامه سفرها، بيشتر هم خواهد شد، ناشی از ويژگی ها و تفاوتهای ذكر شده سفرهای كنونی با سفرهای گذشته كه در ابتدای يادداشت ذكر شده است. به نظرم همين چند نكته را داشته باشید تا كم كم محصول نهایی اين سفرها را با يكديگر درو كنیم.
مطالب مرتبط
مطالب پیشنهادی