شهید رییسی اعتقاد عملی به گفتمان امام راحل داشت
امام جمعه فومن با بیان اینکه «شهید رییسی» اعتقاد عملی به گفتمان امام خمینی(ره) داشت، گفت: مردم رییس جمهوری می خواهند که به این گفتمان ها پایبند باشد.
شاه در واپسین روزهای سلطنت در جستوجوی یک نخستوزیر غیرنظامی برآمد و با علی امینی وارد گفتوگو شد و پس از روبهرو شدن با دو شرط امینی یعنی «تفویض کنترل ساواک و نیرویهای مسلح» از آن منصرف شد. امینی به شاه توصیه کرده بود: «تنها چهره باقیمانده که میشود از او بهره برد و از پس این قضایا بربیاید، دکتر صدیقی است.»
به گزارش عصر گیلان، روزنامه اعتماد نوشت: «در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، شاه تنها راه نجات رژیم سلطنتی را در واگذاری حکومت به یک حزب یا جریان منتقد میدانست. جبهه ملی به عنوان یکی از منتقدان حکومت که پس از کودتای ۱۳۳۲ علیه دکتر مصدق، همواره جزو اپوزیسیون حکومت پهلوی بود و در راستای اجرای دموکراسی و حکومت مشروطه تلاش میکرد، یکی از اصلیترین گزینهها بود. پست نخستوزیری به عدهای از افراد جبهه ملی پیشنهاد شد که نهایتا و به دلایل متعدد، منجر به نخستوزیری آنها نشد. شاه در جستوجوی یک نخستوزیر غیرنظامی برآمد و با علی امینی وارد گفتوگو شد و پس از روبهرو شدن با دو شرط امینی یعنی «تفویض کنترل ساواک و نیرویهای مسلح» از آن منصرف شد. امینی به شاه توصیه کرده بود: «تنها چهره باقیمانده که میشود از او بهره برد و از پس این قضایا بربیاید، دکتر صدیقی است.»
شاه به توصیه و اندرز علی امینی و عبدالله انتظام که قبلا مورد بیاعتنایی او واقع شده بودند، تصمیم گرفت به مخالفین غیرمذهبی نزدیک شود. صدیقی، از همکاران دکتر مصدق و رهبران جبهه ملی در شمار کسانی بود که در گذشته قربانی خشم شاه شده بود. صدیقی ملاقات با شاه را چنین به یاد میآورد: «زمانی تعیین شد و ما پیش شاه رفتیم. در آغاز سخن من اشاره کردم امیدوارم اعلیحضرت از حرفهای من ناراحت نشوند، چون وقتی مردم حرفهایشان را در کوچه و خیابان با صراحت عنوان میکنند، مانعی نمیبینم که گوشهای از حقایق را بازگویم. شاه در پایان گفت حاضر است به جبران گذشتهها، قانون اساسی را اجرا کند و از من خواست مطالعاتم را برای تشکیل دولت شروع کنم. نخست این که رای تمایل مجلس پرسیده شود تا بار دیگر این سنت پسندیده مشروطیت ایران احیا شود، دوم آن که من فقط قانون اساسی و متمم آن را اجرا خواهم کرد و به مواد الحاقی نظیر اختیارات شاه برای انحلال مجلسین گردن نمینهم. شرط بعدی آن که لازم است شورای نیابت سلطنت تشکیل شود؛ چرا که فکر میکردم اگر شاه به خارج از ایران برود، نمیشود جلوی بعضی تماسها و توطئهها را گرفت ولی در داخل کشور این کار امکانپذیر است. شرط بعدی لغو حکومت نظامی با صدور فرمان نخستوزیری، محاکمه سریع فاسدان و خیانتکاران ۲۵ سال اخیر و انتقال گروهی از آنها که در بازداشت حکومت نظامی هستند به مراجع قانونی. شرط دیگر من عدم دخالت شاه در کلیه امور کشور بود.»
پیش از دیدار با شاه، خیلی از همفکران صدیقی به وی گوشزد میکردند که با پذیرش نخستوزیری، گذشته و نام و شهرتش خدشهدار خواهد شد. او خود به یاد میآورد: «وقتی از این جلسه به منزل آمدم بسیاری از دوستانم به دیدنم آمدند. بعضی تبریک گفتند و گروهی از سر دلسوزی کوشش کردند مانع من شوند ولی در آن شرایط من واقعا نگران کشورم بودم. حتی یکی از این دوستان من در جبهه ملی همراه با گروهی به منزل من آمد و نامهای از دوست دیگری به من داد و با اصرار خواست نخستوزیری را نپذیرم ولی وقتی من حقایق پشت پرده جبهه ملی را برای او باز گفتم، وقتی از رابطهام با دکتر مصدق که تا پایان زندگی آن آزادهمرد، دوام داشت حرف زدم و وقتی تلاشم را برای احیای جبهه ملی حتی در زندان برشمردم، دوست من گریست و شاید در آن لحظه از این که «جبهه ملی» به محض شنیدن نام من به عنوان نخستوزیر اعلام کرد که من سالهاست در جبهه فعالیت ندارم، ناراحت و غمگین شد. من همواره در جستوجوی حقیقت بودهام و هیچگاه در برابر زور و دروغ سر خم نکردهام. آن روز حس کردم مملکتم به وجود من نیازمند است و تصمیم داشتم در آخرین روزهای زندگیم، دینم را به این آب و خاک ادا کنم، وگرنه نخستوزیری و حتی بالاتر از آن برای من نمیتواند وسوسهانگیز باشد اما شاید شاه از سخنان و پیشنهادات من هراسناک شد و بلافاصله به فکر ارتباط با دکتر بختیار افتاد و دیدار بعدی من حاصل نشد.»
به غیر از صدیقی، افراد دیگری نیز بودهاند که پیشنهاد نخستوزیری را نپذیرفتند. بدینترتیب شاه، شاپور بختیار را برای تشکیل دولت انتخاب کرد و او نیز این مسئولیت را پذیرفت. بختیار نیز نتوانست مانع از سقوط رژیم پهلوی و وقوع انقلاب اسلامی شود. جبهه ملی بهشدت در مقابل تصمیم بختیار برای پذیرش پست نخستوزیری موضع گرفت تا در صف مردم و انقلاب قرار داشته باشد. صدیقی از موافقین اخراج بختیار از جبهه ملی بود.»
مطالب مرتبط
مطالب پیشنهادی