شهید رییسی اعتقاد عملی به گفتمان امام راحل داشت
امام جمعه فومن با بیان اینکه «شهید رییسی» اعتقاد عملی به گفتمان امام خمینی(ره) داشت، گفت: مردم رییس جمهوری می خواهند که به این گفتمان ها پایبند باشد.
چهاردهمین سال روز کوچ قیصر امین پور فرصتی شد تا نوشتارهایی را از این شاعر فقید بخوانیم که در کتاب های او منتشر نشده اند.
به گزارش عصر گیلان، هشتم آبان ماه ۱۴ سال از عبور خالق «تنفس صبح»، «آینه های ناگهان» و … میگذرد. همچنین در حالی کمتر از یک سال از آغاز به کار صفحهای مجازی که توسط خانواده این شاعر و استاد فقید دانشگاه اداره می شود، می گذرد که در دنیای مجازی و حتی واقعی، تا کنون جعلیات متعددی با نام او دست به دست شده است.
با این حال، خانواده قیصر امین پور علاوه بر انتشار آثاری که متعلق به این شاعر نیستند، در این صفحه به انتشار نوشتارهایی نیز پرداختهاند که در کتاب های منتشر شده او نیامدهاند. تعدادی از این یادداشت های منتشر نشده امین پور را در ادامه می خوانیم:
«این دیگر چه حکمتی است که آدم حق ندارد سؤال کند؟ حق ندارد اعتراض کند. انتقاد کند.
چه رسد به اینکه حق ندارد ناامید شود.
حتی حق ندارد ناله کند. شعر تلخ بگوید. حق ندارد کسی را ناامید کند. حق ندارد دروغ بگوید و به دروغ دست کم خود را امیدوار نشان دهد.
تازه اگر دروغ هم بگوید که دیگر شعرش شعر نیست. اثری ندارد. چه امید دروغی باشد چه یأس دروغی.
بعضیها هم خیلی نَفَسشان از جای گرم برمیآید که همهاش میگویند شاعر باید چنین و چنان باشد، اینگونه ببیند، آنگونه نبیند.
انگار منتظر حضرات نشستهایم تا ببینیم حالا حضرات منتقدان یا مفسران میفرمایند که هنرمند باید اینگونه باشد یا اینها را ببیند. بفرمایید گر تو بهتر میزنی بستان بزن!»
«شلوار و کفش لازم دارم. اگر به پدرم بگویم میدانم که فعلاً ندارد. اگر با این حقوق به خورد و خوراکمان برسیم باز هم جای شکرش باقی است. البته او هیچ وقت نگفته است چیزی نمی خرم. و حتی اجازه نمی دهد ما بفهمیم وضعش خوب است یا نه. می گوید شما چه کار دارید. ولی ما که می دانیم وضع چطوری است. و این روزها از این موضوع کمی دلتنگم. چه می توان کرد. چون مخالف است که ما کار کنیم. تازه کاری هم نیست که ما بتوانیم و درست باشد.»
۱۳۵۵/۹/۳»
«تصمیم گرفتم که دیگر فکرهای الکی نکنم. ولی نمی شود.
با خودم قسم خوردهام که وقتی کتاب را باز میکنم فکرم را نگذارم که به این طرف و آن طرف برود. دوباره درسی شروع میشود و من نگرانم. کتابهای تازه آدم را میلرزاند یا بوی پاییز دل آدم را خالی میکند.
بهتر است کمی نقاشی کنم.»
«لحظه هایی هست که آدم از رنج های پنجاه سالگیاش پشتش تیر میکشد.
در حالی که هنوز سی سال بیشتر ندارد.
لحظاتی هست که پوست هفتادسالگیاش تیر میکشد.
لحظاتی هست که آدم شادی را با استخوان کودکیهایش حس میکند.
لحظاتی هست که آدم با یک قرن شادی روبهرو میشود و فقط به اندازه یک لحظه وقت دارد شاد شود.
این است که فوری دست میبرد و بخش اعظمی از شادی را میگیرد و دیوانهوار به سمت آینده پرتاب میکند تا بعداً سر فرصت وقت داشته باشد که با خیال راحت شاد شود…»
به ترتیب از چپ به راست: قیصر امین پور، محمدرضا مهدی زاده، محسن مخملباف، ساعد باقری، سید حسن حسینی
«دم در میخواستم وارد شوم. نگهبانی که هر روز به هم سیگار تعارف میکردیم و با هم چای میخوردیم گفت: خیلی ببخشید ولی به ما گفتهاند… گفت کارت شناسایی…
گفتم راستش خانه من اینجاست. محل کارم نیست. محل زندگی، محل تنفس، محلی که هفت سال از بهترین سالهای عمرم را…محلی که برای تصحیح یک کتاب خون دل میخوردیم. محلی که در آن نفس کشیدیم… خوابیدیم… تا صبح بیدار ماندیم.
محلی که در آن همه رئیس خود بودند ولی هیچکس میز نداشت… همه وارد میشدند به جز میز.
صندلی استاد اوستا را جایی میگذاشتیم تا لبخندش به همه برسد.
افاعیل عروضی استاد آهی را. مفاعیلنها را توی گنجه میگذاشتیم تا هفته بعد گم نشوند…»
«کار من این بود؛ مدام زندگی خود را به تاخیر انداختم!
کودکی را گذاشتم به نوجوانی، نوجوانی را به جوانی و جوانی را به پیری.
و همه چیز را دیر شروع کردم. مکتبخانه جای بازی را گرفت. نقاشی جای شعر را و شعر جای درس را. و درس جای جوانی را.
و سیاست جای عشق و یا جای من را. همه چیز را به فردا موکول کردم. و عجالتا زندگی کردم. تا اطلاع ثانوی، شاید موسیقی را به گور ببرم. این است که الان تراکم ایجاد شده.
کاش میشد کمی هم مرگ را به تاخیر انداخت. همه کارها را به آخرین لحظه محول کردم. پیش از آنکه فرصت کنم چیزی یاد بگیرم به یاد دادن مجبور شدم و اگر چیزی یاد گرفتهام در همین مسیر یاد دادن بوده است.»
قیصر امین پور دوم اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۸ در گتوند خوزستان متولد شد. او که تجربه تدریس در مقطع راهنمایی را در فاصله سالهای ۶۰ تا ۶۲ در کارنامه خود داشت، از سال ۶۷ به تدریس در دانشگاه الزهرا (س) پرداخت. اما شروع تدریس او در دانشگاه تهران به سال ۷۰ برمیگردد. همچنین از فعالیتهای مطبوعاتی امینپور، به دبیری شعر هفتهنامه «سروش» در فاصله سالهای ۶۰ تا ۷۱ و سردبیری ماهنامه ادبی – هنری «سروش نوجوان» میتوان اشاره کرد. او عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز بود. از آثار این شاعر می توان به «تنفس صبح»، «در کوچه آفتاب» (۱۳۶۳)، «آینههای ناگهان» (۱۳۷۲)، «گلها همه آفتابگردانند» (۱۳۸۰)، «دستور زبان عشق» (۱۳۸۶)، «توفان در پرانتز» (نثر ادبی)، «منظومه ظهر روز دهم» (برای نوجوانان) (۱۳۶۵)، «مثل چشمه، مثل رود» (برای نوجوانان) (۱۳۶۸)، «بیبال پریدن» (نثر ادبی برای نوجوانان) و … اشاره کرد.
قیصر امین پور که سالها از بیماری های مختلف رنج میبرد در هشتم آبان ماه ۱۳۸۶ درگذشت.
مطالب مرتبط
مطالب پیشنهادی